کد مطلب:231767 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:330

حدیث 15
قال عبد العزیز بن مسلم: كنا مع الرضا (علیه السلام) بمرو فاجتمعنا فی المسجد الجامع بها، فأدار الناس بینهم امر الامامة، فذكزوا كثرة الاختلاف فیها. فدخلت علی سیدی و مولای الرضا (علیه السلام) فأعلمته بما خاض الناس فیه. فتبسم علیه السلام ثم قال:

یا عبد العزیز جهل القوم و خدعوا عن أدیانهم. ان الله عزوجل لم یقبض نبیه (صلی الله علیه و آله) حتی أكمل له الدین و أنزل علیه القرآن فیه تبیان كل شی ء و بین فیه الحلال و الحرام و الحدود و الأحكام و جمیع ما یحتاج الیه الناس جملا فقال: (ما فرطنا فی الكتاب من شی ء) [1] و أنزل علیه فی حجة الوداع و هو آخر عمره صلی الله علیه و آله (الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا) [2] و أمر الامامة من



[ صفحه 45]



عبدالعزیز بن مسلم گوید [3] : ما در مرو با حضرت رضا علیه السلام بودیم، روزی در مسجد جامع آن شهر گرد هم آمدیم. مردم بین خود در اطراف امر امامت سخن می گفتند، و از اختلاف نظر فراوانی كه در این باره هست یاد می كردند. [در چنین زمانی] من به حضور سرور و مولایم رضا علیه السلام رسیدم، و موضوعی كه مردم سخت در آن فرو رفته بحث می كردند به وی اعلام كردم. حضرت تبسم [پر معنایی] فرمود سپس گفت:

ای عبدالعزیز! مردم نادانند و در دین خود فریب خوردند. همانا خدای عزوجل پیامبرش را قبض روح نكرد تا دین را برایش كامل كرد، و قرآن را بر او فروفرستاد كه بیان هر چیزی در آن است. حلال و حرام و حدود و احكام و همه ی آنچه مردم بدان نیاز دارند بطور كلی بیان كرد و فرمود: «ما چیزی را در قرآن فروگذار نكردیم»، و در آخرین حج كه در پایان عمرش بود این آیه را بر وی نازل كرد «هم امروز [پس از معرفی علی به خلافت] دین را برای شما كامل كردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و پسندیدم و راضی شدم كه دین اسلام [با ولایت علی] دین شما باشد». و امر امامت از كمال دین است، و پیامبر صلی الله علیه و آله در نگذشت تا معالم (علائم



[ صفحه 46]



كمال الدین و لم یمض صلی الله علیه و آله حتی بین لامته معالم دینه و أوضح لهم سبلهم و تركهم علی قصد الحق و أقام لهم علیا علیه الاسلام علما و اماما، و ما ترك شیئا مما تحتاج الیه الامة الا و قد بینه. فمن زعم أن الله لم یكمل دینه فقد رد كتاب الله و من رد كتاب الله فقد كفر. هل یعرفون قدر الامامة و محلها من الأمة، فیجوز فیها اختیارهم.

ان الامامة خص الله بها ابراهیم الخلیل علیه السلام بعد النبوة و الخلة مرتبة ثالثة و فضیلة شرفه بها و أشاد بها ذكره، فقال جل و عز: (و اذا ابتلی ابراهیم ربه بكلمات فأتمهن، قال انی جاعلك للناس اماما)، قال الخلیل سرورا بها: (و من ذریتی، قال لا ینال عهدی الظالمین) [4] فأبطلت هذه الآیة امامة كل ظالم الی یوم القیامة و صارت فی الصفوة. ثم اكرمها الله



[ صفحه 47]



راهنمای) دین را برای امتش بیان كرد، و راههایی را كه باید بروند برای آنان آشكار ساخت، و آنها را بر راه راست گذاشت، و علی علیه السلام را سرور و امامشان قرار داد، و چیزی كه امت بدان نیازمند باشد به جا نگذاشت جز اینكه آشكار ساخت و بیان نمود. پس هر كس پندارد خدا دینش را كامل نكرده كتاب خدا را رد كرده، و هر كه كتاب خد را رد كند واقعا كافر شده است.

[آنانكه درباره ی امام اظهارنظر می كنند] آیا پایگاه بلند امامت و مقام آن را نسبت به امت می شناسد تا انتخابشان در آن باره روا باشد؟

همانا امامت [مقامی است كه] خدا آن را به حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام اختصاص داد بعد از آنكه به مقام نبوت و خلت، (دوستی خدا) رسیده بود، و آن را رتبه ی سوم و فضیلتی كه او را بدان شرافتمند كرد و نامش را بلند آوازه نمود گردانید. بدین جهت خدای عزوجل گفت: « [به یاد آر] آنگاه كه پروردگار ابراهیم را به كلماتی و فرمانی چند بیازمود، و او همه را به جای آورد و از عهده برآمد. خدا به او گفت: من تو را امام و پیشوای مردم گرداندم». ابراهیم از شادمانی گفت: «و از فرزندان من هم؟ خدا گفت: عهد من [مقام امامت] هرگز به ستمكاران نمی رسد». این آیه امامت هر ظالمی را تا روز قیامت باطل كرد و آن را مخصوص برگزیدگان نمود.



[ صفحه 48]



بأن جعلها فی ذریة اهل الصفوة و الطهارة، فقال: (و وهبنا له اسحاق و یعقوب نافلة و كلا جعلنا صالحین، و جعلنا هم أئمة یهدون بأمرنا و أوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزكوة و كانوا لنا عابدین) [5] فلم تزل ترثها ذریته علیهم السلام بعض عن بعض قرنا فقرنا حتی ورثها النبی صلی الله علیه و آله، فقال الله: (ان اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین آمنوا) [6] فكانت لهم خاصة فقلدها النبی - صلی الله علیه و آله - علیا علیه السلام، فصارت فی ذریته الأصفیاء الذین آتاهم العلم و الایمان و ذلك قوله: (و قال الذین اوتوا العلم و الایمان لقد لبثتم فی كتاب الله الی یوم البعث فهذا یوم البعث ولكنكم كنتم لا تعلمون) [7] علی رسم ما جری [8] و ما فرضه الله فی ولده الی یوم القیامة اذ لا نبی بعد محمد صلی الله علیه و آله، فمن أین یختار هذه الجهال الامامة بآرائهم.

ان الامامة منزلة الأنبیاء وارث الأوصیاء. ان الامامة



[ صفحه 49]



سپس خدا او را بزرگ داشت به اینكه امامت را در فرزندان برگزیده و پاكش قرار داد، و گفت: «و به او [یعنی ابراهیم] اسحق و یعقوب را اضافه بخشیدیم، و همه را صالح قرار دادیم. و آنان را پیشوایان كردیم كه به فرمان ما [خلق را] هدایت می كردند، و كارهای نیك كردن و نماز به پای داشتن و زكات دادن را به آنها وحی كردیم، و پرستندگان ما بودند». پس پیوسته نسل او را كه درود بر همه شان باد بعضی از بعض دیگر، قرن به قرن امامت را ارث بردند، تا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آن را به ارث برد. و خدا [در این باره] گفت: «راستی كه سزاوارترین مردم به ابراهیم كسانی هستند كه از او پیروی كردند و این پیامبر و كسانی كه ایمان آورده اند». بنابراین امامت مخصوص آنان بود تا پیامبر صلی الله علیه و آله به عهده ی علی گذاشت، و به فرزندان برگزیده اش همانها كه خدا علم و ایمان به آنان داد رسید، و این است سخن خدا: «و كسانی كه علم و ایمان به آنها داده شد [به بدكاران] گویند: شما تا روز رستاخیز كه هم امروز است در كتاب [علم] خدا مهلت یافتید، ولی شما نمی دانستید»، به همان روشی كه جاری شد، و آنچه خدا در فرزندانش تا روز رستاخیز مقرر داشت، زیرا بعد از محمد صلی الله علیه و آله پیامبری نیست. بنابراین از كجا این جاهلان امامت را به آراء خودشان برمی گزینند؟

همانا امامت مقام پیامبران و ارث اوصیاء (جانشینان پیامبران)



[ صفحه 50]



خلافة الله و خلافة رسوله صلی الله علیه و آله و مقام أمیرالمؤمنین علیه السلام و خلافة الحسن و الحسین علیهماالسلام.

ان الامام زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عز المؤمنینن. الامام أس الاسلام النامی و فرعه السامی. بالامام تمام الصلاة و الزكاة و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفی ء و الصدقات و امضاء الحدود و الأحكام و منع الثغور و الأطراف.

الامام یحلل حلال الله و یحرم حرامه و یقیم حدود الله و یذب عن دین الله و یدعو الی سبیل الله بالحكمة و الموعظة الحسنة و الحجة البالغة...

الامام أمین الله فی أرضه و خلقه، و حجته علی عباده و خلیفته فی بلاده و الداعی الی الله و الذاب عن حریم الله.

الامام مطهر من الذنوب، مبرء من العیوب، مخصوص بالعلم، موسوم بالحلم، نظام الدین و عز المسلمین و غیظ المنافقین و بوار الكافرین.

الامام واحد دهره لا یدانیه أحد و لا یعادله عالم و لا یوجد



[ صفحه 51]



است. راستی امامت خلافت از خدا و رسولش صلی الله علیه و آله و مقام امیرالمؤمنین و خلافت از امام حسن و امام حسین علیه السلام است.

به تحقیق امام [9] زمام دین و موجب نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امام بنیاد اسلام بالنده و شاخ برازنده ی آن است. تمام و كمال نماز و زكات و روزه و حج و جهاد و افزایش درآمدها و صدقات، و اجرای حدود و احكام و حفظ مرزها و اطراف [كشور اسلامی از شر تجاوزكنندگان] همه و همه به وسیله ی امام است.

امام است كه حلال خدا را حلال می شمرد و حرامش را حرام، حدود الهی را بر پا می دارد و ازدین خدا دفاع می نماید، و با سخنان حكیمانه و اندرز نیكو و دلیل رسا مردم را به راه خدا فرا می خواند...

امام امین خداست در زمین و میان خلقش، و حجت اوست بر بندگانش و جانشین او در شهرها كه دعوت كننده به سوی خدا و دفاع كننده از حریم خداست.

امام از گناهان پاك و از عیبها دور است. علم [واقعی] به او اختصاص داده شده و به شكیبایی مسشخص و نشاندار است. نظام و آراستگی دین و سرافرازی مسلمین و خشم منافقین و نابودی كافران است.

امام یگانه ی روزگار خود است، هیچ كس همپایه ی او نیست و



[ صفحه 52]



له بدل و لا له مثل و لا نظیر، مخصوص بالفضل كله من غیر طلب منه و لا اكتساب، بل اختصاص من المفضل الوهاب، فمن ذا یبلغ معرفة الامام اوكنه وصفه... و كیف لهم باختیار امام، و الامام عالم لا یجهل و راع لا یمكر، معدن النبوة لا یغمز فیه بنسب و لا یدانیه ذوحسب، فالبیت من قریش و الذروة من هاشم و العترة من الرسول صلی الله علیه و آله، شرف الأشراف و الفرع من عبد مناف، نامی العلم، كامل الحلم، مضطلع بالأمر، عالم بالسیاسیة، مستحق للریاسة، مفترض الطاعة. قائم بأمر الله، ناصح لعباد الله. ان الأنبیاء و الأوصیاء صلوات الله علیهم یوفقهم الله و یسددهم و یؤتیهم من مخزون علمه و حكمته ما لا یؤتیه غیرهم، یكون فوق علم اهل زمانه. و قد قال الله جل وعز: (أفمن یهدی الی الحق أحق أن بتبع أمن لا یهدی الا أن یهدی فما لكم كیف تحكمون). [10] و قال تعالی فی قصة طالوت: (ان الله اصطفیه علیكم و زاده بسطة



[ صفحه 53]



عالمی با او برابری نتواند كرد، و برایش بدل و مانند و نظیری یافت نمی شود. فضل همه به او اختصاص داده شده، بدون طلب یا اكتساب او، بلكه اختصاصی است از خدای برتری دهنده ی بسیار بخشنده به او. بنابراین كیست كه به شناخت امام یا كنه وصفش برسد؟... و چگونه می توانند امام برگزینند، و امام دانایی است كه جهلی ندارد و سرپرستی است كه نیرنگ به كار نبرد. معدن نبوت است. به نسبش آلودگی و طعنی وارد نمی شود و صاحب حسب و نژاد نیكی بدو نمی رسد. خاندانش از قریش است و رفعتش از هاشم، و از فرزندان و خویشان نزدیك رسول صلی الله علیه و آله می باشد. موجب شرف و بزرگی اشراف است و مهتر عبد مناف. علمش فزاینده و حلمش كامل است. نیرومند در كار و دانا به سیاست و حكمرانی است. شایسته و سزاوار ریاست است و اطاعتش واجب شده، قیام كننده به امر خدا و خیرخواه بندگان خداست.

همانا خدا پیامبران و جانشینان آنها را - كه رحمت خدا بر ایشان باد - توفیق می دهد و كمك می كند و از علم و حكمت مخزونش - آنچه به غیر آنان نمی دهد - به ایشان عطا می كند، در نتیجه علمش برتر از علم مردم زمانش می باشد. و خدای عزوجل می فرماید: «آیا كسی كه به حق راهنمایی می كند سزاوارتر است پیروی شود یا كسی كه راه نمی یابد مگر آنكه هدایت شود؟ شما را چه شده؟ چگونه داوری می كنید؟»، و در قصه طالوت گفت: «همانا خدا او را



[ صفحه 54]



فی العلم و الجسم والله یؤتی ملكه من یشاء) [11] و قال فی قصة داود علیه السلام: (و قتل داود جالوت و آتاه الله الملك و الحكمة و علمه مما یشاء) [12] و قال لنبیه صلی الله علیه و آله (و أنزل الله علیك الكتاب و الحكمة و علمك مالم تكن تعلم و كان فضل الله علیك عظیما) [13] و قال فی الأئمة من أهل بیته و عترته و ذریته: (أم یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله فقد آتینا آل ابراهیم الكتاب و الحكمة و آتیناهم ملكا عظیما) [14] و ان العبد اذا اختاره الله لأمور عباده شرح صدره لذلك و أودع قلبه ینابیع الحكمة و أطلق علی لسانه فلم یعی بعده بجواب و لم یجد فیه غیر صواب، فهو موفق مسدد مؤید، قد أمن الخطاء و الزلل. خصه بذلك لیكون ذلك حجة علی خلقه، شاهدا علی عباده (ذلك فضل الله یؤتیه من یشآء



[ صفحه 55]



بر شما برگزید و در دانش و [قدرت] جسمی او را فزونی بخشید، و خدا پادشاهی اش را به هر كس خواهد می بخشد»، و در سرگذشت داود گفت: «داود جالوت را كشت، و خدا پادشاهی و حكمت به او داد، و از آنچه می خواست به او آموخت». و خطاب به پیغمبرش صلی الله علیه و آله گفت: «و خدا كتاب (قرآن) و حكمت را بر تو فرو فرستاد، و آنچه را نمی دانستی به تو تعلیم داد، و فضل خدا بر تو همیشه بزرگ است». و درباره ی امامان از خاندان و نزدیكان مخصوص و فرزندان پیامبر فرمود: «یا اینكه به مردم (پیامبر و خاندانش) به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنها داده حسد می برند، پس ما به آل ابراهیم كتاب و حكمت دادیم و ملكی عظیم به آنها عطا كردیم».

چون خدا بنده ای را برای [سرپرستی و اداره ی] امور بندگانش برگزیند سینه اش را برای این كار باز كند (یعنی شكیبا شود)، و چشمه های حكمت را در دلش بنهد، و زبانش را باز كند تا بعد از آن به جواب در نماند و جز درست و صواب در آن نیابد (یعنی جز صواب نگوید)، پس او موفق، راست كار و راست گفتار تقویت شده ایست كه از خطا و لغزش محفوظ است. خدا او را به این [مزایا] اختصاص داده تا حجت بر خلقش و گواه بر بندگانش باشد [این فضل و افزون بخشی خداست كه به هر كس بخواهد می بخشد،



[ صفحه 56]



و الله ذو الفضل العظیم) [15] فهل یقدرون علی مثل هذا فیختارونه فیكون مختارهم بهذه الصفة.

التحف العقول، 465 - 460



[ صفحه 57]



و خدا را فضل بی پایان است] .

آیا آنان [كه اظهار نظر درباره ی امام می كند] به [آوردن] مثل این توانایند تا بتوانند امام را برگزینند و برگزیده شان به این صفت باشد؟



[ صفحه 58]




[1] الأنعام، 38.

[2] المائدة، 3.

[3] به يادداشتهاي پايان كتاب مراجعه شود.

[4] البقره، 124.

[5] الأنبياء 73-72.

[6] آل عمران، 68.

[7] الروم، 56.

[8] اين جمله در «عيون اخبار الرضا» بعد از «به عهده ي علي گذاشت» آمده با اضافه اي، احتمال جابجايي جمله ها از طرف ناسخان مي رود.

[9] در عيون: «امامت» آمده، همچنين در جمله ي بعد.

[10] يونس، 35.

[11] البقره، 247.

[12] البقره، 251.

[13] النساء، 113.

[14] النساء، 54.

[15] الحديد، 21.